دانش «فلسفه حق» از مسائل زیربنایی است| بی حجابی تضییع حقوق عامه است
به گزارش خبرنگار سرویس حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا، کرسی ترویجی «فلسفه حق در اندیشه علامه مصباح یزدی» با ارائه حجت الاسلام محمدحسین طالبی و نقد حجج اسلام سیداحمد غفاری و مجتبی مصباح در مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران برگزار شد؛ دبیر جلسه نیز حجت الاسلام جواد عابدینی بود.
«فلسفه حق» به عنوان یک دانش شکل گرفته، از فلسفه های مضاف بوده که کلیت دانش به همراه جزئیاتی از عبارات مرحوم مصباح یزدی در این کرسی مورد بحث قرار گرفت؛ حجت الاسلام طالبی پژوهشگر برجسته دانش «فلسفه حق» که در این زمینه در انگلستان نیز تحصیل کرده است به عنوان ارائه دهنده در این نشست دعوت شده بود.
تأکید علامه مصباح بر پرداخت اسلامی به دانش «فلسفه حق»
متن ارائه حجت الاسلام طالبی پژوهشیار پژوهشگاه حوزه و دانشگاه به شرح ذیل است:
این جلسه به نام مرحوم آیت الله مصباح یزدی است که از خداوند رضوان الهی را برای آن عالم برجسته خواستار هستم.
قبل از اینکه برای ادامه تحصیل به انگلستان بروم خدمت علامه مصباح رسیدم زیرا وی تأکید داشت فلسفه حقوق احتیاج است و شایسته است تا عده ای در این زمینه تحصیل کنند؛ برای من سؤال بود وقتی عبارت «فلسفه حقوق» به کار می رود جمع حق است یا دانش حقوق مد نظر است که باید گفت این دانش را در فارسی «فلسفه حق» معرفی می کنند تا با رشته حقوق اشتباه نشود و این شباهت لفظی بین جمع کلمه حق و کلمه دانش حقوق سبب خلط مبحث شده است.
«فلسفه حق» بر روی زمین مانده است و من وقتی وارد این علم شدم فهمیدم چقدر به این مبحث احتیاج است؛ حال باید اهمیت «فلسفه حق» گفته شود؛ وقتی در یک جامعه ای نظم حاکم باشد، فواید بسیاری بر آن مترتب است و این نظر نیز مرهون قانون است و اگر قرار باشد قانون به خوبی وضع شود باید حق و حقوق مردم و جامعه به خوبی شناخته شود؛ همواره حق ها برای حفظ نظم در جامعه مهم هستند و بر قانون مقدم هستند؛ در دانش «فلسفه حق» جایگاه حق و حقوق را می شناسیم و بر روی آن بحث می کنیم و این دانش بر فلسفه قانون و خود قانون مقدم است که قانون نیز مقدم از نظم اجتماعی است.
«فلسفه حق» امتداد دانش فلسفه و از نوع حکمت عملی است
این دانش حکمت عملی است و امتداد دانش فلسفه و امتداد حکمت نظری است و در این خصوص در متون اسلامی مطالب کمی وجود دارد؛ پس از انقلاب که فضای اینگونه مباحث در کشور ما باز شد مرحوم آیت الله مصباح یکی از پیشتازان آشنا ساختن مردم با حق و عدالت و فلسفه حق بود که در این مسائل بسیار تلاش کرد؛ دیگرانی نیز مانند مرحوم اصفهانی در حاشیه کتاب بیع شیخ انصاری مباحثی در خصوص حق گفته اند اما فلسفی نیست ولی تلاش های علامه مصباح با رویکرد فلسفی پیشتازانه بود.
دانش فلسفه حق چند مسأله اصلی دارد؛ موضوع این دانش حق است و در این دانش با حق بودن کار نداریم بلکه «حق داشتن» مسأله است و در حکمت اسلامی نیز حق داشتن پس از بحث بر روی «حق بودن» انجام می شود به این معنا که نمی توان نسبت به امری باطل حق داشت؛ در صورتی بر روی آزادی حق داریم که آن آزادی حقانیت داشته باشد یعنی به عبارت بهتر برای شناخت آزادی هم باید حق را شناخت چون آزادی که به سبب آن حق دیگران محدود شود مورد پذیرش نیست. با اینکه حق داشتن فرع بر حق بودن است اما در دانش «فلسفه حق» به آن کار نداریم.
مفهوم حق نیز در این دانش مهم است و بر روی آن بحث می شود که حدود 12 معنا از مفهوم حق ارائه شده است و سپس مسأله «چند حق وجود دارد» و «چه کسانی می توانند حق داشته باشند» از مسائل این علم است.
در پاسخ به اینکه حق چگونه ساخته می شود و هستی حق چیست باید بحث های مهمی مطرح شود؛ در حکمت اسلامی در این خصوص مطالبی گفته شده است مانند: «آیا حق یک مفهوم کلی یا جزئی است» و «آیا می تواند بیش از یک مصداق داشته باشد»؟ مفهوم حق مفهومی کلی است و انسانها می توانند حقوق مختلفی داشته باشند. مفهوم کلی نیز تقسیماتی دارد که «حق» آیا کلی منطقی است، یا فلسفی و یا مفهوم ماهوی است؛ اگر صرفا در ذهن باشد و اتصافی در خارج نداشته باشد کلی منطقی است که حق اینگونه نیست. اگر مصداق آن نیز خارج از ذهن باشد به دو دسته مفاهیم ماهوی تقسیم می شود که مفهوم حق مفهوم ماهوی نیست؛ کلی فلسفی در تعریف مرحوم آیت الله مصباح در اثر مقایسه ذهن بین چند مفهوم است که اتصاف ذهنی و انتزاع در خارج دارد.
مفهوم حق در اثر مقایسه رابطه فعل میان فاعل فهمیده می شود
مفهوم حق نیز فلسفی است که در اثر مقایسه شناخته می شود و موجودی خارجی نیست که شناختش ساده باشد؛ آیت الله مصباح در نوع ساخته شدن مفهوم حق مطالبی را ارائه کرده که از رابطه میان فاعل و فعل که رابطه وجوب بالقیاس است می توان مفهوم حق را شناخت به عبارت بهتر آیا این فاعل حق دارد این فعل را انجام دهد یا خیر؛ در مقایسه فاعل با فعل خودش مفهوم حق شناخته می شود.
مرحوم شهید مطهری دو برداشت از این حق دارند که در یک جا مقایسه هدف فاعل و فعل و در جایی دیگر نیز از مقایسه فعل و فاعل حق را انتزاع می کنند اما علامه مصباح همان مقایسه بین فاعل و فعل را حق می دانند.
حال حق چیست و چه مفهومی دارد هم سؤال مهمی است که در فیلسوفان مسلمان و غیرمسلمان موارد زیادی گفته شده است؛ بعضی از فیلسوفان اسلامی حق را به معنای سلطه و بعضی دیگر به معنای نفع و سود گرفته اند که در نوشته های علامه مصباح در دو بخش هر دو آمده است. حال آن سود چیست نیز بحث های زیادی ایجاد کرده است. سلطه داشتن صاحب حق بر فعل خودش نیز در کلام متفکرین اسلامی به معنای حق در نظر گرفته شده است.
دیدگاه پیشرفته مرحوم آیت الله مصباح از صاحبان حق
صاحبان حق نیز از نظر مرحوم آیت الله مصباح نیز همه موجودات هستند که دیدگاه بسیار پیشرفته ای است و تازه غربی ها از حقوق بشر به حقوق حیوانات نیز رسیده اند؛ بر اساس مبانی اسلامی از خداوند تا ضعیف ترین موجودات صاحب حق هستند و این حتی سنگ و خاک و آب و جنیان و بشر را نیز شامل می شود.
تفاوت حق حجاب و قانون حجاب
حق انواع مختلفی دارد و با معیارهای مختلفی این دسته بندی ها ایجاد شده است؛ حق از چهار جهت چهار تقسیم دارد که به طور جداگانه ارزیابی می شوند؛ گاهی بر اساس منشأ پیدایش حق، حق را تقسیم می کنند؛ منشأ پیدایش حق همواره قانون است و قوانین نیز حقوقی و اخلاقی هستند به عبارت بهتر حق های قانونی ضمانت اجرای دولتی دارند و حقوق اخلاقی نیز ضمانت اجرایی ندارد مانند حق پدر بر فرزندانش که ضمانت اجرای آن همان وجدان است. قانون حجاب حق قانونی است و فراتر از اخلاق است و چون قانون شده است دولت باید آن را اجرا کند و اگر کسی بی حجاب بیرون بیاید مجرم است زیرا در مجلس کشور قانون آن وضع شده است؛ اگر پیش از همین قضایای اخیر مباحث فوق برای مردم حلاجی شده بود بسیاری از مردم همراهی نمی کردند.
معیار دیگر برای دسته بندی حق صاحبان حق هستند؛ معیار بعدی نیز تکلیف داشتن در برابر حق است؛ تکلیف مقابل یعنی اگر صاحب حقی داشته باشیم کسانی در برابر او تکلیف دارند؛ حق طلاق نیز از حقوق مرد است اما کسی در برابر آن تکلیف ندارد و در همه ایقاعات در شرع مقدس کسی تکلیف ندارد و صاحب حق می تواند اعمال کند. بسیاری از حق ها مانند پرداخت دیون تکلیف آور هستند و باید دین را پرداخت کرد.
تکلیف مجامع با خود حق جمع می شود و صاحب حق نسبت به موضوع صاحب حق مکلف است؛ حق حیات را همانطور که کسی نباید از ما سلب کند ما نیز نباید این حق را سلب کنیم و در فرمایش آیت الله مصباح تعبیر «جایز الاستیفا» و «واجب الاستیفا» به کار رفته است. کارکنان دولت یک ماه حق مرخصی دارند و اگر خواستند استفاده می کنند و هیچ تکلیفی ندارند که استفاده کنند.
معیاری دیگر برای تقسیم حق نیز قابل انتقال بودن آن است مانند حق وکالت که قابل انتقال است اما حق همسری قابل انتقال نیست.
اومانیسم، منشأ حق در غرب
آخرین بحث در خصوص «فلسفه حق» منشأ و بنیاد حق است و این حق هایی که در اثر مقایسه فاعل با فعل خود پدیدار می شوند از کجا تولید شده و به صاحبان حق اعطا شده است که بحث بسیار مهمی در دانش «فلسفه حق» است. در غرب در دوره مدرن بعد از قرون وسطی منشأ حق در پی اومانیسم به انسان داده شد؛ اگر در دوره مسیحیت از حق هم بحث می کردند از نظر دین و اراده خدا بحث می کردند.
حقوقی که انسان ها تکوینا دارا هستند از طرف خداوند داده شده و حقوقی که تشریعی هستند نیز از نظر اسلام از طرف خداوند اعطا شده است؛ حق از عوارض وجود هست و هر کس که وجود می دهد، حق را نیز اعطا می کند؛ باید قدردان علامه مصباح و شهید مطهری و اساتید حاضر مانند آیت الله جوادی آملی باشیم که در گسترش دانش های اسلامی تلاش های فراوان کردند.
مباحث «فلسفه حق» از امور زیربنایی است و دلیل مشکلات ما نیز نپرداختن به این مسائل است زیرا اگر مباحث حجاب به خوبی حلاجی می شد که تضییع حقوق همنوعان است و این تضییع بدون مکافات نیست بسیاری از مشکلات کم می شد.
ارائه حجت الاسلام طالبی به پایان رسید و در ادامه نیز مباحثی توسط دو ناقد حاضر مطرح شد که در مواردی به مباحثه ای داغ میان استاد و ناقد بدل شد که در ادامه اهم مباحث ارائه شده توسط ناقدین ذکر شده است؛ بخشی از مباحث ارائه شده توسط ناقدین جنبه تخصصی داشت و نیمه تمام رها شد که از انتشار آن صرف نظر شده است.
دفاع حجت الاسلام مجتبی مصباح از مواضع علمی مرحوم علامه
حجت الاسلام مجتبی مصباح به عنوان ناقد اول این کرسی ترویجی اظهار داشت: از حجت الاسلام طالبی که بسیار منظم بحث خود را ارائه داد تشکر می کنم و نکته خوب دیگر نیز مکتوب شدن مباحث بود که در اختیار ناقدین قرار گرفت و سبب شد بر روی مطالب فکر شود از این رو لازم است نکاتی اضافه بر مطالب بیان شود.
حق داشتن بحث اصلی دانش «فلسفه حق» است و اگر بتوانیم معنای حق را عام و شامل حق بودن و حق داشتن بگیریم قضیه متفاوت است از این رو وقتی می گوییم خدای متعال حق است منظور ثبوت حق است و به معنای حق داشتن نیست و به نظر می رسد حق داشتن مشترک معنوی است که نحوه ثبوت آن متفاوت است.
ملکیت مفهومی فلسفی است که به دو شقه ملکیت حقیقی و ملکیت اعتباری تقسیم می شود و به یک معنا ملکیت به طور کل اعتباری است؛ امکان تصرف تکوینی که نسبت به اعضای بدن خود دارم مفهومی فلسفی است که اعتباری نیز هست.
در دیدگاه آیت الله مصباح حق همیشه با تکلیف همراه است
حق داشتن مبتنی بر حق بودن هست و به لحاظ مفهومی نیز ارتباطی با این مباحث وجود دارد؛ در تبیین مفهوم فلسفی بودن مفهوم حق اموری که باید مقایسه شوند تا مفهوم حق به دست بیاید، لازم است که بیشتر روشن شود.
وجود حق همیشه مترتب بر یک قانون قابل قبول است و ذهن می رود سراغ قانون وضع شده در حالی که می توان قانون غیر وضع شده را نیز حق دانست و این نکته را در فرمایشات علامه مصباح یزدی مشاهده نکردم؛ وقتی گفته می شود حیوانی حق دارد حق حقوقی نیست و ما تکلیف داریم و حقوق در روابط انسانی مطرح می شود و همه روابط، حق و حقوق ندارند.
در خصوص تلازم حق و تکلیف نیز بحث هایی مطرح است؛ علامه مصباح یزدی حق را همیشه ملازم با تکلیف می دانند و این تقسیم استاد طالبی که حق به لحاظ تلازم با تکلیف دو گونه است از نظر علامه مصباح درست نیست؛ از نظر حجت الاسلام طالبی اموری هستند که در برابر آن تکلیف نیست برا مثال ایقاع را ذکر کرد، باید گفت مثال درست نیست زیرا تکلیف وجود دارد؛ حق طلاق یعنی شوهر حق طلاق دارد و بگوییم زن دیگر تکلیف ندارد و می خواهد بماند. طرف مکلف است به لوازم حق ملتزم باشد.
هر کس اندازه حقی که دارد، مسؤولیت نیز دارد
حق واجب الاستیفا و جایز الاستیفا در مباحث علامه مصباح وجود دارد اما در توضیحات شما حق حیات را مثال زدید که خود انسان نیز باید آن را استیفا کند در حالی که این مثال برای مورد حق و تکلیف است و واجب الاستیفا به معنای حق اسقاط حق است و واجب الاستیفا در صحبت های علامه مصباح به حق حاکم و ولایت اطلاق شده است؛ به عبارت بهتر وقتی مردم قبول کردند شخصی باید حاکم شود، آن شخص حق اسقاط ندارد و واجب است آن حق را استیفا کند.
توازن حق و تکلیف نیز در تعابیر مرحوم آیت الله مصباح آمده است که هر فرد به اندازه ای که حق دارد تکلیف نیز دارد.
حق همیشه با تکلیف همراه نیست
حجت الاسلام سیداحمد غفاری رئیس شعبه قم مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران به عنوان ناقد دوم تصریح کرد: بر حکیم کم نظیر دوران خود سلام و درود می فرستیم که همه مدیون ایشان هستیم. دانش فلسفه حق کار بر زمین مانده ای است و خدمت آقای دکتر طالبی تبریک می گویم که به مباحث بسیار خوبی ورود کرده اند.
اولین نقد بنده به مباحث ذکر شده عدم تبیین برخی مباحث کلیدی دانش «فلسفه حق» است که برای مثال باید مبانی و روش شناسی را نیز می شنیدیم؛ ساختار پیشنهادی وی به دانش فلسفه حق و خواستگاه حق را نیز به طور دقیق مشاهده می کردیم زیرا برای تدوین دانش این اضلاع باید دیده شوند.
نقد دیگر اینکه من با مفهوم حق چگونه آشنا می شوم بحثی هستی شناختی نیست و اینکه ذیل بحث هستی شناختی سراغ مفهوم ماهوی یا فلسفی برویم درست نبوده زیرا این مباحث، مباحث معرفت شناختی است. پرسش هستی شناختی معطوف به بود و نبود حقیقت است.
حق داشتن اگر مشترک معنوی است باید معنای واحدی تلقی کنیم و اگر دو معنا پیشنهاد می شود مشترک معنوی نیست.
در پاسخ به حجت الاسلام مصباح نیز باید عرض شود مردی که ازدواج کرده حق طلاق را دارد و این حق داشتن بالفعل است و تکلیفی برای او ایجاد نمی کند بنابراین می توان گفت این حق ملازم با تکلیف نیست.